شبی با بید میرقصم شبی با باد میجنگم
که من چون غنچه های صبحدم بسیار دلتنگم
مرا چون آیینه هر کس به کیش خویش پندارد
و الّا من چو مِی با مست و با هشیار یکرنگم
شبی در گوشه ی محراب قدری ربنا خواندم
همان یک بار تارِ موی یار افتاد در چنگم
اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریانده ام یک عمر دنیا را به آهنگم
به خاطر بسژریدم دشمنان!چون نام من عشق هست
فراموش ام کنید ای دوستان !من مایه ی ننگم!
مرا چشمان دلسنگی به خاک تیره بنشانید
همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم
کلمات کلیدی:
هر چند دیگر عشقها غیر از هـوس نیست
امّا دل من جز تو جـــای هیچ کس نیست
گفتی کــــه دل بـــر دیگری بســپار ، گفتـم
آتــش فشـــان میدان جولان مــگس نیست
پس می زند دل جز تـو هر کس پــــــــا گذارد
دریــــای طـو فـــانی حریم خار و خس نیست
پیش تــو سرو قــــامتم خـم شـد ، و گــر نه
سیب دلـم آنقدر هــــــــا در دسـترس نیست
در عـــــاشقی چـــون و چـــرا جـــایی ندارد
اینجا که مـا هستیم راه پیش و پس نیــست
کـــوه غـــرورم را بــــه پــــایت خُــرد کردم
این هم بهای عـاشقــی،هر چند بس نیست
کلمات کلیدی:
موج در موج چه محشری به پا میکند...!
تا به حال دیده ای
عکس چشمهای نشسته به اشک در آبی متلاطم!!!
کلمات کلیدی:
دیده اگر با تو برابرشود
چشم من آیینه ی محشر شود
دم بزن ای غنچه ی باغ ازل
تا نفس خاک معطر شود
دم به دم از نام تو دم می زنم
تا سخنم قند مکرر شود
منظره در منظره گل می کند
چشم تو گر آینه گسترشود
پاسخ لبخند دلم تابه کی
قهقه ی تیغه ی خنجر شود؟
خسته شدم خسته ز دیوارها
عشق مگر پنجره پرور شود
همت حیدر مدد عاشق است
روی زمین گو همه خیبر شود
در قفسم آینه ای نصب کن
تا پر و بالم دو برابر شود!
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
دیگر نمیتراود از سینهام ترانه
خالیست گونههایم از گریهی شبانه
آوازهای سردَم، خاموش و بیفروغاند
آتش نمیکشد هیچ، از روح من زبانه
آن بالها که روزی تا اوج میپریدند
پروازشان محال است حتی به بام خانه
ای اشتیاق آبی! دلتنگِ آسمانم
در من بریز یک روز شوقی کبوترانه
پاییز بودم اما امشب به یُمن یادت
روییده بر لبانم یک شعر عاشقانه
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی: