هرگـــز دل پر خون را خرم نکنی ، دانم
مجروح توام ، دانی ،مرهم نکنی ، دانم
چون دم دهیم دایم گر دم زنم و گــر نه
با خویشتنم یکدم همدم نکنی ، دانـــم
هر روز وفاداری من بیش کنم دانــــــی
مویی ز جفا کاری ، تو کم نکنی ، دانـم
گفتی که اگر خواهی تا عهــد کنم با تو
گر عهد کنی با من ، محکم نکنـی دانم
آنروز که دل بــردی ، گفتی ببـرم جانت
ای راحت جان و دل ،این هم نکنی دانم
نوشته شده توسط
معتکف
86/11/14:: 5:12 صبح
|
() نظر